شكست نیاز

آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادوئی اندوه شكست
آمدم تا بتو آویزم
لیك دیدم كه تو آن شاخه بی برگی
لیك دیدم كه تو به چهره امیدم
خنده مرگی
وه چه شیرینست
بر سر گور تو ای عشق نیازآلود
پای كوبیدن
وه چه شیرینست
از تو ای بوسه سوزنده مرگ آور
چشم پوشیدن
وه چه شیرینست
از تو بگسستن و با غیر تو پیوستن
در بروی غم دل بستن
كه بهشت اینجاست
بخدا سایه ابر و لب كشت اینجاست
تو همان به كه نیندیشی
بمن و درد روانسوزم
كه من از درد نیاسایم
كه من از شعله نیفروزم
0 Comments:
Post a Comment
<< Home